حالم خیلی بد ِ حس خوبی به زندگی و آدما ندارم کاش میشد امروز که روز تولدمم‌ هست روز مرگمم‌ میشد  

اچ صبح دو سه تا متن تولد کپی پیس کرده بود واسم و روز دختر ُ تبریک گفته بود اصن حس خوبی نداشتم و خوشحالم نکرد چون دلم میخواست اولین نفری که بهم زنگ بزنه و تبریک بگه خودش باشه اما نکرد واسه همین دیگه تبریک گفتانش‌ واسم مهم نبود براشم‌ نوشتم نوش دارو بعد از مرگ فایده نداره بعد خودشُ به خنگی میزنه میگه منظورت‌ چیه منم واسش نوشتم بی خیال 

یکی از امتحانامُ نمره شُ زدن ۲۰ شدم خداروشکر اما این ۲۰ نه تونست حالم خوب کنه نه باعث شد بنشینم امتحان بعدی رو بخونم حالا میخوام دوباره عصری به استادم‌ زنگ بزنمم‌ واسه امتحان بعدیم‌ ی راهنمایی‌ دیگه ازش بگیرم‌ 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها